کشندۀ شوی. شوی کشنده. شوهرکش، کنایه از دنیا: فژه گنده پیری است شوریده هش بداندیش فرزند و هم شوی کش. اسدی. دانش بجوی اگرت نبرد از راه این گنده پیر شوی کش رعنا. ناصرخسرو. این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد. ناصرخسرو. این زال شوی کش چو تو بس دیده ست از وی بشوی دست زناشوئی. ناصرخسرو
کشندۀ شوی. شوی کشنده. شوهرکش، کنایه از دنیا: فژه گنده پیری است شوریده هش بداندیش فرزند و هم شوی کش. اسدی. دانش بجوی اگرت نبرد از راه این گنده پیر شوی کش رعنا. ناصرخسرو. این شوی کش سلیطه هر روزی بنگر که چگونه روی بنگارد. ناصرخسرو. این زال شوی کش چو تو بس دیده ست از وی بشوی دست زناشوئی. ناصرخسرو
کناس. (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود. - امثال: کش کش است چه زرکش چه کوت کش. نظیر: قباسفید قباسفید است. دوغ و دوشاب یکی است. (امثال وحکم ج 3 ص 1219)
کناس. (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود. - امثال: کش کش است چه زرکش چه کوت کش. نظیر: قباسفید قباسفید است. دوغ و دوشاب یکی است. (امثال وحکم ج 3 ص 1219)
آنکه استماع سخن بفور تمام کند. (آنندراج). در بیتهای زیر معنی راوی میدهد. آنکه شعر شاعران در مجمع برخواند: گر سخن کش یابم اندر انجمن صد هزاران گل برویم چون چمن. مولوی. صائب از قحط سخندان چه بمن میگذرد بسخن کش نشود هیچ سخندان محتاج. صائب (از آنندراج)
آنکه استماع سخن بفور تمام کند. (آنندراج). در بیتهای زیر معنی راوی میدهد. آنکه شعر شاعران در مجمع برخواند: گر سخن کش یابم اندر انجمن صد هزاران گل برویم چون چمن. مولوی. صائب از قحط سخندان چه بمن میگذرد بسخن کش نشود هیچ سخندان محتاج. صائب (از آنندراج)
سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. (از بهار عجم) (از آنندراج). معاملۀ فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان: دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد. کلیم (از بهار عجم و آنندراج)
سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. (از بهار عجم) (از آنندراج). معاملۀ فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان: دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد. کلیم (از بهار عجم و آنندراج)
سنگ آهن ربا. حجر مغناطیس. مغنطیس. مغنیاطیس: که کهشان همه سنگ آهن کش است دزی تنگ و ره در میان ناخوش است. اسدی. تو گفتی تنش کوه آهن کش است همان اسبش از باد و از آتش است. اسدی. دل اعدای او سنگ است لیکن سنگ آهن کش ازآن، پیکان او هرگز نجوید جز دل اعدا. فرخی
سنگ آهن ربا. حجر مغناطیس. مغنطیس. مغنیاطیس: که کُهْشان همه سنگ آهن کش است دزی تنگ و ره در میان ناخوش است. اسدی. تو گفتی تنش کوه آهن کش است همان اسبش از باد و از آتش است. اسدی. دل اعدای او سنگ است لیکن سنگ آهن کش ازآن، پیکان او هرگز نجوید جز دل اعدا. فرخی
کین کشنده. انتقامجو. منتقم. (فرهنگ فارسی معین) : فروماند کابلشه از غم به درد زشیدسب کین کش بترسید مرد. اسدی. یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم کاین دهر کین کش است ز نادان کین. ناصرخسرو. همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوبند و قلعه گشای. نظامی. رجوع به کین کشیدن شود
کین کشنده. انتقامجو. منتقم. (فرهنگ فارسی معین) : فروماند کابلشه از غم به درد زشیدسب کین کش بترسید مرد. اسدی. یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم کاین دهر کین کش است ز نادان کین. ناصرخسرو. همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوبند و قلعه گشای. نظامی. رجوع به کین کشیدن شود
نام یکی از دهستانهای بخش چکنی شهرستان خرم آباد است. این دهستان در مشرق بخش واقع است، از مغرب به دهستان دوره، از مشرق به دهستان ریمله، از شمال به سفیدکوه و از جنوب به رود خانه خرم آباد محدود است و در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی قرار دارد. آب آن از رود خانه خرم آباد و سراب کی و سراب ناوه کش و سراب چنگائی و چشمه های گوناگون تأمین می شود. این دهستان از 17 پارچه آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2880 نفر است. قراء مهم آن عبارت است از: بشان رود، شرف و رحیم آباد. ساکنین آن از طوایف فتح اللهی و چکنی و عده ای چادرنشین هستند. از آثار ابنیۀ قدیم آن قلعۀ مخروبه ای به نام قلعۀ ناوه کش و پل ویرانی در نزدیکی رود خانه خرم آباد و بنای امام زاده ای به نام باباعباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش چکنی شهرستان خرم آباد است. این دهستان در مشرق بخش واقع است، از مغرب به دهستان دوره، از مشرق به دهستان ریمله، از شمال به سفیدکوه و از جنوب به رود خانه خرم آباد محدود است و در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی قرار دارد. آب آن از رود خانه خرم آباد و سراب کی و سراب ناوه کش و سراب چنگائی و چشمه های گوناگون تأمین می شود. این دهستان از 17 پارچه آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2880 نفر است. قراء مهم آن عبارت است از: بشان رود، شرف و رحیم آباد. ساکنین آن از طوایف فتح اللهی و چکنی و عده ای چادرنشین هستند. از آثار ابنیۀ قدیم آن قلعۀ مخروبه ای به نام قلعۀ ناوه کش و پل ویرانی در نزدیکی رود خانه خرم آباد و بنای امام زاده ای به نام باباعباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)